چرا نام ائمه مستقیما در قران نیامده ؟
پاسخ :
ما از این سؤال چند جواب داریم :
جواب اول :
در قرآن کریم کلیات احکام و معارف آمده است ؛ ولی تفصیل و تشریح آن را به عهدۀ نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم گذاشته شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآن کریم میفرماید :
وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ . النحل / 44
و این قرآن را به سوى تو فرود آوردیم ، تا براى مردم آنچه را به سوى ایشان نازل شده است توضیح دهى ، و امید که آنان بیندیشند .
وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ . النحل /64 .
و ما [این] کتاب را بر تو نازل نکردیم ، مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند ، براى آنان توضیح دهى .
و با آیات فراوانی اطاعت از آن حضرت را برای همۀ مردم واجب کرده است ؛ از جمله :
وَمَا آَتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . الحشر / 7 .
و آنچه را فرستاده [ او ] به شما داد ، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت ، بازایستید
و دهها آیۀ دیگری که به جهت اختصار به همین یک آیه اکتفا میشود .
مثلاً در قرآن کریم آمده است که «اقیموا الصلاة » ؛ ولی نیامده است که روزی چند وعده نماز بخوانید ، در هر وعده چند رکعت بخوانید ، چگونه بخوانید ، چه سورههایی را بخوانید و ... تمام این موارد به عهدۀ رسول گرامی اسلام صلی الله گذاشته شده است و آن حضرت فرمودند :
صلوا کما رأیتمونی اصلی(نماز بخوانید ، همان طوری که من نماز میخوانم) {1}
1 . کتاب المسند ، الإمام الشافعی ، ص 55 و السنن الکبرى ، البیهقی ، ج 2 ، ص 345 و صحیح البخاری ، البخاری ، ج 1 ، ص 155 و ج 7 ، ص 77 و ج 8 ، ص 133 .
کلیات امامت نیز در قرآن در آیات فراوانی آمده است ؛ مثلاً در بارۀ حضرت ابراهیم میفرماید :
إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ . البقره / 124 .
[ خدا به او ] فرمود : «من تو را پیشواى مردم قرار دادم .» [ ابراهیم ] پرسید : « از دودمانم [ چطور ] ؟» فرمود : «پیمان من به بیدادگران نمى رسد » .
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا . الأنبیاء / 73 .
و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کردند .
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ . المائده / 67 .
اى پیامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ، ابلاغ کن ؛ و اگر نکنى پیامش را نرسانده اى . و خدا تو را از [ گزند ] مردم نگاه مى دارد .
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا المائدة / 3 .
امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم ، و اسلام را براى شما [به عنوان ] آیین برگزیدم .
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ . النساء / 59 .
اى کسانى که ایمان آورده اید ، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [ نیز ] اطاعت کنید .
و دهها آیۀ دیگری که کلیات قضیه را کاملاً روشن کرده است . پیغمبر اکرم از همان آغاز رسالت در سال سوم بعثت که مبعوث میشود به انذار قومش :
وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ . الشعراء / 214 .
و خویشان نزدیکت را هشدار ده .
روایات صحیح به شهادت بزرگان اهل سنت وارد شده است که در همان جلسه دست حضرت امیر علیه السلام را گرفت و فرمود : وهذا اخی ووصیی وخلیفتی من بعدی . این خلیفۀ من ، برادر من ، و وصی من بعد از من است
و بعد از او در فرصتهای مناسب این قضایا را حضرت مطرح کرده است . در آخرین سال عمرشان در غدیر خم در یک مجمع بزرگ بیش از صد هزار نفره مطرح کرده است . بیش از این چطور بخواهد پیامبر اکرم مطرح کند ؟
جواب دوم :
درست است که ائمه در قرآن اسمشان نیامده است ؛ ولی خداوند بوصفه از آنها یاد کردهاند . خداوند در بارۀ امیر المؤمنین علیه السلام فرموده است :
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ . المائدة / 55 .
ولىّ شما ، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده اند : همان کسانى که نماز برپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند .
بنابر تصریح بسیاری از علمای اهل سنت ، این آیه در بارۀ امیر المؤمنین علیه السلام نازل شده است . قاضی عضد الدین ایجی ، متوفای 756 در این باره میفرماید :
وأجمع أئمّة التفسیر أنّ المراد علی .{2}
پیشوایان و بزرگان در تفسیر قرآن ، اتفاق و اجماع دارند که مراد علی ( علیه السلام ) است
2 . المواقف فی علم الکلام ، ص 405 .
و سعد الدین تفتازانی نیز تصریح میکند :
نزلت باتّفاق المفسّرین فی علی بن أبی طالب ، رضی اللّه عنه ، حین أعطى خاتمه وهو راکع فی صلاته . (شرح المقاصد فی علم الکلام ، ج 5 ، ص270 .)
این آیه به اتفاق مفسران قرآن ، در شأن علی ( علیه السلام ) نازل شده است ؛ آنگاه که انگشترش را در نماز و در حال رکوع به فقیر نیازمند داد .
و نیز علاء الدین علی بن محمد حنفی ، معروف به قوشجی در این باره میگوید :
إنّها نزلت باتفاق المفسّرین فی حق علی بن أبی طالب حین أعطى السائل خاتمه وهو راکع فی صلاته . {4}
4 . شرح تجرید الاعتقاد ، ص 368 .
این آیه به اتفاق همه مفسران در حق علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) ، هنگامی که انگشترش را در حال رکوع و در نماز به سائل داد ، نازل شده است
و آلوسی نیز میگوید :
غالب الأخباریّین على أنّ هذه الآیة نزلت فی علی کرّم اللّه وجهه {5}.
5 . روح المعانی ، ج 6 ، ص168 .
بیشتر اخباریها میگویند : این آیه در شأن و مقام علی ( علیه السلام ) نازل شده است .
آیا این آیه برای اهل حق کفایت نمیکند ؟ آیا لازم بود که خداوند اسم ائمه را تک تک در قرآن میآوردند ؟
جواب سوم :
آیا اگر خداوند در قرآن نام ائمه را نیز آورده بود ، پیراوان سقیفه حاضر بودند که بپذیرند ؟ آیا همانهایی که به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نسبت هذیان دادند و گفتند :
ان الرجل لیهجر .
اگر نام حضرت علی در قرآن هم آمده بود ، نمیگفتند :
ان جبرئیل قد هجر ؟
یا نستجیر بالله نمیگفتند که خدا هم اجتهاد فرموده و ما هم مجتهد هستیم و این سخن را قبول نداریم ؟
ما معتقد هستیم که حتی اگر نام امام علی علیه السلام هم در قرآن میآمد ، پیروان سقیفه حاضر نبودند که بپذیرند ؛ چنانچه در بارۀ بسیاری از احکام دیگر نپذیرفتند ؛ همانند متعه . مگر در بارۀ متعه در قرآن آیۀ صریح نداریم که فرمودند :
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً . النساء / 24 .
و زنانى را که متعه کرده اید ، مَهرشان را به عنوان فریضه اى به آنان بدهید ، و بر شما گناهى نیست که پس از [ تعیین مبلغ ] مقرر ، با یکدیگر توافق کنید [ که مدت عقد یا مَهر را کم یا زیاد کنید ] .
قرطبی میگوید :
وقال الجمهور المراد نکاح المتعة الذی کان فی صدر الإسلام .
تفسیر قرطبی ، ج5 ، ص120 و فتح القدیر ، ج1 ، ص449 و تفسیر طبری ، ج5 ، ص18
مراد از این « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نکاح متعه است که در صدر اسلام رایج بوده
و دهها روایت در صحیح بخاری ، از جابر و دیگران آوردهاند که ما در زمان پیامبر متعه میکردیم ؛ حتی به یک مشت گندم .
محمد بن اسماعیل بخاری در صحیحش نقل میکند که :
حدثنا مسدد حدثنا یحیى عن عمران أبى بکر حدثنا أبو رجاء عن عمران بن حصین رضى الله تعالى عنه قال نزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلى الله علیه وسلم ولم ینزل قرآن یحرمه ولم ینه عنها حتى مات قال رجل برأیه ما شاء قال محمد یقال إنه عمر .
صحیح البخاری ، ج 5 ، ص 158 .
آیۀ متعه در زمان رسول خدا نازل شد و ما در زمان رسول خدا به آن عمل میکردیم و آیۀ هم بر حرمت آن نازل نگردید و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع نکرد ، مردی با رأی و میل خودش هر چه که دلش خواست گفت . و این شخص عمر بن الخطاب بود .
همچنین مسلم نیشابوری در صحیحش نقل میکند که :
قال عطاء قدم جابر بن عبد الله معتمرا فجئناه فی منزله فسأله القوم عن أشیاء ثم ذکروا المتعة فقال نعم استمتعنا على عهد رسول الله صلى الله علیه وسلم وأبى بکر وعمر .
{صحیح مسلم ، ج4 ، ص131 }.
عطاء گوید : جابر بن عبد الله انصاری برای عمره به مکه آمد . به منزل او رفتم ، مردمان از او مسأله میپرسیدند تا صحبت رسید به متعه . جابر بن عبد الله گفت : بلی ما در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و هم در زمان ابوبکر و عمر متعه میکردیم .
و باز در جایی دیگر نقل میکند :
عن أبی نضرة قال کنت عند جابر بن عبد الله فاتاه آت فقال إن ابن عباس وابن الزبیر اختلفا فی المتعتین فقال جابر فعلناهما مع رسول الله صلى الله علیه وسلم ثم نهانا عنهما عمر فلم نعد لهما .
{صحیح مسلم ، ج4 ، ص59 }.
من در نزد جابر بن عبد الله بودم ، گفتند عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبیر در موضوع دو متعه [متعۀ نساء و متعۀ حج ] اختلاف نظر دارند . جابر بن عبد الله گفت : ما در زمان رسول خدا هر دو را به جا میآوردیم ؛ پس عمر آن دو را نهی کرد و ما هم دیگر پس از آن بجا نیاوردیم .
اهل سنت میگویند که جناب عمر صلاح دید که متعه را حرام کند .
متعتان کانتا على عهد رسول الله ، صلى الله علیه وآله – أنا أنهى عنهما ، وأعاقب علیهما ، متعة النساء ومتعة الحج .
دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود که من آن را حرام میکنم و هر کس انجام دهد ، او را مجازات میکنم : یکی متعه حج و دیگری متعه زنان .{6}
6 . الإیضاح ، الفضل بن شاذان الأزدی ، ص 443 و مسند احمد ، الإمام احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 52 و ج 3 ، ص 325 و السنن الکبرى ، البیهقی ، ج 7 ، ص 206 و معرفة السنن والآثار ، البیهقی ، ج 5 ، ص 345 و الاستذکار ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 95 و أحکام القرآن ، الجصاص ، ج 1 ، ص 338 و أحکام القرآن ، الجصاص ، ج 2 ، ص 191 و تفسیر الرازی ، الرازی ، ج 5 ، ص 167 و تذکرة الحفاظ ، الذهبی ، ج 1 ، ص 366 و میزان الاعتدال ، الذهبی ، ج 3 ، ص 552 و
جالب این است که آقای سرخسی حنفی و ابن قدامه حنبلی از شخصیتهای برجستۀ اهل سنت وقتی به این میرسند میگویند :
وقد صح أن عمر رضی الله عنه نهی الناس عن المتعة .
این که عمر از متعه نهی کرده است ، صحت دارد .
متعه این قدر در قرآن به صراحت آمده است و آنها زیر بار نرفتند . اگر نام امام علی علیه السلام هم در قرآن آمده بود ، میگفتند :
ان الله تبارک و تعالی قد عین علیاً للإمامة ولکن عمر عزله .
پس حتی اگر اسم ائمه در قرآن هم میآمد ، هیچ ضمانتی وجود نداشت که اهل سنت آن را بپذیرند .؟
والحمد لله رب العلمین
صادق آل کثیر