چرا ما «شیعیان» در اذان و اقامه بعد از «اشهد ان محمداً رسول‏اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم» «اشهد ان علیاً امیر المؤمنین علیه السلام ولى اللَّه» مى‏گوییم ولى اهل تسنن نمى‏گویند و به ما هم اعتراض مى‏کنند و سؤال مى‏کنند که «علىّ ولى اللَّه» (على علیه السلام ولى خدا است) یعنى چه؟

مگر خدا ولىّ دارد؟

پاسخ:

در فقه شیعه روایاتى وجود دارد مبنى بر این که هرگاه شهادت به توحید و رسالت حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم دادید، شهادت به ولایت حضرت على علیه السلام نیز بدهید و از مجموع روایات استفاده مى‏شود که شهادت و اقرار به یگانگى‏ خدا و رسالت رسول خدا و ولایت و امامت امیر المؤمنین علیه السلام از یکدیگر جدا نمى‏باشند و بین آنها تلازم وجود دارد و غیر قابل انفکاک است، لیکن همان گونه که در توضیح المسائل مراجع آمده است، شهادت به ولایت حضرت امیر علیه السلام جزء اذان و اقامه نیست و ما «شیعیان» آن را به قصد جزئیت نمى‏گوییم بلکه در هر یک از اذان و اقامه بعد از شهادت به رسالت، یک بار به قصد تیمّن و تبرک، شهادت به ولایت نیز مى‏دهیم و مى‏گوییم «اشْهَدُ انَّ عَلیَّاً امیرُ الْمُؤمنیِنَ وَوَلىُّ اللَّه» و معناى آن این است که على علیه السلام از طرف خدا بر مردم امامت و ولایت دارد، همان گونه که محمد علیه السلام از طرف خدا بر مردم رسالت دارد «1».

ولى اهل تسنن با اصل امامت و ولایت آن حضرت مخالفت کرده و همچنان بر مخالفت خود اصرار مى‏ورزند و هرگز حاضر نیستند «اشهد ان علیاً ولى اللَّه» را به زبان بیاورند بلکه عدّه‏اى از آنان از گفتن این جمله و هر کلام دیگرى که دالّ بر فضیلت حضرت امیر علیه السلام باشد ابا دارند و سعى مى‏کنند به هیچ‏ وجه نام‏ مقدس حضرت ‏امیر علیه السلام را نیاورند حتى در مواردى که «على» به عنوان صفت خداى سبحان مطرح است و در قرآن مجید هم آمده است: «وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» «2»، که شیعه در پایان تلاوت قرآن مى‏گوید: «صدق اللَّه العلىّ العظیم» ___________________________________________

(1)- راجع به شهادت به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام به جامع المسائل استفتاءات حضرت آیة اللَّه العظمى فاضل لنکرانى مدظله، جلد 2، مسائل اذان و اقامه مراجعه شود.

 (2)- بقره/ 255؛ ترجمه: «و اوست والاى بزرگ».

 [راست گفت خداى والاى بزرگ‏] آنها از گفتن لفظ «على» امتناع کرده و مى‏گویند: «صدق اللَّه العظیم» [راست گفت خداى بزرگ‏].

یک مناظره‏

در مسجد النبى یک نفر از اهل تسنن مصر به اینجانب گفت: آیا شما «شیعیان» مى‏گویید «علىّ ولىّ اللَّه» على ولىّ خداست؟ گفتم: بلى، مگر چه اشکالى دارد؟ گفت: مگر خدا ولى مى‏خواهد؟ گفتم: مگر شما نمى‏گویید: «محمد رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم»؟ محمد رسول خدا است در فکر فرو رفت و گفت: بلى مى‏گوییم، گفتم: مگر خدا رسول مى‏خواهد؟ گفت:

معناى آن این است که «محمد صلى الله علیه و آله و سلم از طرف خدا رسالت [بر مردم‏] دارد» گفتم: معناى «على ولى اللَّه» نیز این است که «على علیه السلام از طرف خدا ولایت و امامت [بر مردم‏] دارد» بعد به او گفتم: نظیر این عبارت در کتاب‏هاى شما نیز آمده است، مثلًا در «صحیح بخارى» است که عمر بن الخطاب به على بن أبى طالب علیه السلام و عباس عموى رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم گفت: من ولى ابوبکر هستم،

 «فکنت انا ولىّ أبى بکر» «1»

و معلوم است که ابوبکر مرده بود و ولى نمى‏خواست، پس معناى گفته عمر این است که من از طرف ابوبکر ولایت بر مردم دارم، سپس به او گفتم:

البته باید از عمر و ابوبکر سؤال شود که مگر اختیار مردم با آنها

___________________________________________

 (1)- صحیح بخارى، کتاب فرض الخمس، باب فرض الخمس، ص 513، ذیل ح 3094 (در عین حال جهت روشن شدن معناى این جمله مى‏توان به شروح بخارى مراجعه کرد).

در هر حال شیعیان معتقد هستند که على علیه السلام از طرف خدا و توسط رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم براى امامت و ولایت و رهبرى مردم تعیین شده است ولذا مى‏گویند «اشهد ان علیاً امیر المؤمنین و ولى اللَّه» و در مقابل، شما اهل تسنن طبق گفته خود عمر، باید بگویید «اشهد ان عمر ولى ابوبکر» و نباید بگویید عمر خلیفه رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و سلم است و الا عمر را تکذیب کرده‏اید، لبخندى زد و چون این مطلب را از «صحیح بخارى» نقل کردم و نمى‏توانست انکار کند. اندکى سکوت کرد و گفت: شما به چه دلیل مى‏گویید على بن ابى طالب علیه السلام از طرف خدا بر مردم ولایت دارد؟ گفتم: ادله این امر- عقلًا و نقلًا- فراوان است و از باب نمونه یکى از ادله آن این آیه شریفه است:

إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛ « سوره مائده/ 5.»

تنها ولى و سرپرست شما، خدا و رسول خدا و کسانى هستند که ایمان آورده‏اند و نماز را به پاى مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏پردازند.

در تفاسیر شیعه و عده زیادى از اهل تسنن آمده است که مراد از وَ الَّذِینَ آمَنُوا در این آیه مبارکه على بن ابى‏طالب علیه السلام است و تصریح نموده‏اند که على علیه السلام در حال رکوع انگشتر خود

را به فقیر بخشید و این آیه شریفه در شأن او نازل شد «1».

و شما مى‏توانید به «الغدیر» مرحوم علامه امینى، یا به کتاب «المراجعات» مراجعه کنید و یا به تفاسیر خودتان در ذیل آیه مراجعه و تحقیق کنید، سپس اضافه کردم: علاوه بر این آیه، ادله زیادى بر ولایت و امامت على علیه السلام موجود است و یکى از آنها داستان غدیر خم است.

صحبت که به اینجا رسید رفقاى او که سخت نگران و ناراحت بودند، دست او را گرفتند و گفتند بحث کافى است.

گرچه او مایل بود که بحث را ادامه دهد اما رفقاى او اجازه ندادند و خداحافظى کردند.؟!!!

(1)- به تفسیر در المنثور و احکام القرآن جصاص و تفسیر بیضاوى و تفسیر طبرى و غیر اینها در ضمن تفسیر این آیه مبارکه مراجعه شود.